سلام به همگی میخوام ازبحث های فلسفی ومطالب علمی فاصله بگیرم میخوام خودم حرف بزنم

 

چیزی که میخوام بگم درمورد انسانیته.نمیدونم چطوری بگم الان دیگه رحم ومروت فقط بین خانواده هاپیدا میشه که اونم کم کم

داره ازبین میره.کافیه باکسی درگیربشی واونو نشناسی,کاربه خون وخون ریزی میکشه درواقع مافقط نقاب انسان روبه صورت

زدیم, دم درخونه هامون همدیگرو وتعارف میکنیم درحالی که سرچهار راه ها به هم رحم نمیکنیم به هم مهربونی میکنیم اما به

محض جداشدن شروع به غیبت وناسزاگفتن میکنیم همه مون تبدیل به بازیگرای روزگارشدیم این زندگی نیست چرابه جای این

همه بدبینی وخودبزرگ بینی ودرگیری باجامعه نیایم ازاین دوروزی که خدا بهمون داده نهایت استفاده نکنیم؟؟؟نمیخوام بگم همه

ی ادما اینجورین ,اما یه نگاهی به اطرافتون بندازیدببینید واقعاچندتاادم صادق یاچندتا دوست واقعی پیدا میشه؟؟اینجا که ازکسی

خبری نیست به امید روزی که غرورودروغ ودورییی و....ازبین برن وهمه جا پربشه ازصداقت وصمیمیت.

دلم یابهتربگم میدونم دل

هممون واسه قدیما تنگ شده روزایی که به هرمناسبتی همه ی اهل فامیل دورهم جمع میشدیم .

روزایی که احترام وصمیمیت بین

فامیلا موج میزد روزایی که ارزش پونصدتومنی که ازدایی میگرفتیم واسمون یه دنیا مهرومحبت بود وکلی چیزای دیگه اما الان چی؟؟

تواکثرخانواده ها حسادت کلمه ی "فامیل"روازبین برده یاعموهاودایی شهرهاازهم فاصله گرفتن همه ی سرزدن هاتویه تلفن

خلاصه شدن بیاید ازپدرمادرا خواهش کنیم فاصله هاروازبین ببرن این طوری واسه همه بهتره. شما رونمیدونم اما من از این اوضاع دلم

خیلی گرفته خواهش میکنم اجازه ندین همین طوری بمونه یه اقدامی بکنید

موفق باشین

تعداد صفحات : 1

صفحه قبل 1 صفحه بعد